زنگ زده میگه: زن عموم منو واسه پسرش خواستگاری کرده! (رونوشت به آنی دالتون به زن عموهات بگو یاد بگیرن)
میگم خب، میگه خب من جواب رد دادم اما میترسم یه جادو جمبلی چیزی کنه مجبور بشم ازدواج کنم!
مارو میگی یه ساعت همینجوری تو دوربین خیره شدیم!!!
مادر تنها کسیه که میتونی براش ناز کنی، سرش داد و بیداد راه بندازی، باهاش قهر کنی!!!
اما با اینکه تو مقصر بودی بازم با یه بشقاب غذا، با لبخند میاد و میگه: با من قهری با غذا که قهر نیستی...
میگن قراره امروز با ترفندهای مختلف بالاخره بارون بیاد اونم از نوع اسیدی!
ببینم میتونم دوس دختر سابقم رو یه جوری بکشونم تو خیابون بکارمش زیر بارون!!!
فقط خداکنه چتر با خودش نیاره همشم به آسمون نگاه کنه...!!
داشتیم از خروجی اتوبان میومدیم بیرون که مامور راهنمایی طرف اتوبان رو نگه داشت سمت خیابون رو باز کرد، یه چن دقیقهای گذشت ماشینا شروع کردن به بوق زدن، طرفم به روی خودش نیاورد بعد چنتا ماشین رفتن بقیه هم به دنبالشون حالا این هی سوت هیشکی توجه نمیکرد :))
مادرمونم که نشسته بود کنارمون گفت: هان خوب شد حالا؟ خیلیم بخوای خودتو چُس کنی کسی محلت نمیذاره!!!
ما آدمها هر جایی که باشیم یه مشکلاتی داریم!!!
بعضی روحی، بعضی مادی، بعضی هردو و بعضی...
همین که میتونیم با اینهمه مشکل زندگی که نه، زنده بمونیم ینی یه امیدی داریم که مارو نگه میداره!
پس اگه این امید رو داریم ینی خوشبختیم!
بیچاره اونایی که همین امید رو هم ندارن...
یکی از همکارا از شهرستان زنگ زده میگه دارم دوتا فایل با جیمیل برات میفرستم.
فقط من سرعتم کمه تا این آبیه پر بشه طول میکشه، تو هم جیمیلت رو باز کن سرعتت بالاتره ببین زودتر میرسه خبر بده!!!
همکاره داریم؟؟!!
تو روابط عشقی، وقتی یکی از طرفین میخواد اون یکی رو طوری بپیچونه که ناله و نفرین پشت سرش نباشه (خیلی دوستانه) میگه: عزیزم قسمت نیست ما باهم باشیم، خدا میخواد بهتر از من بیاد تو زندگیت!!!
سر کلاس نشسته بودیم، کلاس هم پر، بچه ها کیپ تا کیپ نشسته بودن!
اومدم پام رو بندازم رو بام که گیر کرد به پشت خانم جلویی، یکم براش تکوندم، بعد به نشانه احترام زدم رو شونش گفتم شرمنده!!
یه دفه یادم افتاد که پسر نیس، دخترِ، اما خداییش مردی کرد برنگشت، فقط گف اشکالی نداره :))
کنار پنجره نشستی و بارون رو از تو اتاقت تماشا میکنی و لذت میبری!
اما وقتی چند دقیقه بعد میری تو خیابون ماشینم گیرت نمیاد، با خودت میگی همچینم قشنگ نیستا!
چند دقیقه بعد که موش آبکشیده شدی با خودت زمزمه میکنی بارون لعنتی، بارون لعنتی...
طرف استاد ریاضیه بعد سر کلاس به جای درس ریاضی نشسته درمورد ریشه یه کلمه لاتین، چگونگی عملکرد ویروسها و باکتریها و مشکلات اقتصادی بعد از حذف یارانهها بحث میکنه، واقعا مملکته داریم؟؟؟!!
بارنی: می دونی من از چی هالووین خوشم میاد؟
اینکه تنها شبیه تو سال، که مردم اون چیزی رو که می پوشند، باطنشون رو نشون می ده!!
اگه یه دختر لباس جادوگرا رو بپوشه، اون یه جادوگر ج.نده س...
اگه لباس گربه رو بپوشه، اون یه گربه ی ج.نده س...
اگه لباس پرستارا رو بپوشه...
لیلی و مارشال: واو ما قضیه رو گرفتیم
بارنی:اون یه پرستار ج.نده س
دیروز رفتم نمایشگاه مطبوعات سیستمهای غرفه رو وصل کنم، موقع برگشت جلوی شبستان دونفر وایساده بودن، ملتی رو که میخواستن سوارِ ون بشن مثلا راهنمایی میکردن، یکی میگفت: همه تو صف وایسید کسی جلو نزنه، اون یکی میگفت: آقا شما وایسا، تو سوار شو، تو وسایلت زیاده وایسا با بعدی!
یاد داستان آفتابهدارِ شاه افتادم:
میگن جلوی توالت دربار یه نفر مینشسته آفتابهها رو میچیده، بعد هرکی میخواسته بره تو یه آفتابه رو برمیداشته طرف میگفته این آفتابه رو برندار اون یکی رو بردار!
یکی میاد بهش میگه خداپدرتو بیامرزه چه فرقی میکنه این آفتابه یا اون یکی؟
طرف برمیگرده میگه خب باید بدونن منم اینجا کارهای هستم!
امروز داشتم با تاکسی میومدم سر کار یه ۲تومنی دادم به راننده، طرف گفت خورد ندارم.
گفتم کرایه دوستان رو بگیرید بقیه پول منو بدید.
یه دفه اون خانومه که جلو نشسته بود خیلی جدی برگشت و گفت من هیچ دوستیی با شما ندارم!!!!
مارو میگی، ترکیدیم از خنده :))