۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

وقتی میاد...

بالاخره یه روزی میاد!

آره، اما چه فایده که اون روز با خودم زمزمه میکنم...

اما اون وقتی رسید که قلبِ من، همه آرزوهاشو باخته بود...

خودش!

مهم نیست براش بهترینارو فراهم کنم!
مهم نیست بخاطرش از همه چیزم بگذرم!
مهم نیست من چیکار میکنم!
هیچکدوم مهم نیست اگه اون به یکی دیگه احساس داشته باشه...

۱۳۹۱ اردیبهشت ۷, پنجشنبه

توقع کور

وقتی آدما ازت خوبی ببینن، انتظارِ خوبی دارن
 همینه که کار رو سخت میکنه!

 چون هیچکس همیشه خوب نیست

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱, جمعه

و شاید زندگی...

زندگی شاید گذشتن از یک عشق باشد!
گذشتن از خاطراتت!

زندگی شاید گذشتن از زندگی باشد...

۱۳۹۱ فروردین ۳۰, چهارشنبه

هیچوقت

میبینیش، باهاش میگی میخندی...
و خیلی سخته ک بدونی هیچوقت مال تو نمیشه!

۱۳۹۱ فروردین ۲۶, شنبه

رفتی و من ماندم بی تو

نیستی که دستت را بگیرم ببرمت همان پارک که اولین بار دیدمت!
که قدم بزنیم، از ما شدن بگوییم!
نیستی که اولین بار ببوسمت همانجا زیر حسادت گنجشکها!
نیستی که عاشقترت شوم!
آه افسوس که مرا به بهشت راه نمی‌دهند...

۱۳۹۱ فروردین ۲۳, چهارشنبه

نیمکت

چه سنگ صبوریست نیمکت پارک برای کسی که نشسته و دور شدن‌ را تماشا می‌کند...

۱۳۹۱ فروردین ۱۵, سه‌شنبه

بی تو

چه اشتباه بزرگیست انتظار کشیدن برای کسی که بی تو خوشبخت است...


اشتباهی به قیمت یک عمر!

۱۳۹۱ فروردین ۱۴, دوشنبه

و باز تنهایی

وقتی تو تقدیرت نوشته شده تنهایی، ینی راه فراری نداری!
شاید بتونی برای یه مدت دورش بزنی، اما در نهایت باز تنهایی!
باید باهاش کنار بیای...