۱۳۹۲ مهر ۱۰, چهارشنبه

سالهاست که رفته‌ای

شاید همین دیروز بود که رفتی
اما نه!
انگار سالهاست که رفته‌ای
و من سالهاست که پشت پنجره
رفتن زنی را تماشا می‌کنم
که روزگارم را می‌برد
سالهاست که جای آخرین قدم‌هایت
رو پادری مانده
و من قدرت تکاندنش را ندارم...