امروز حال زیاد خوشی نداشتم، دلهره و اضطراب
شت انقد فکرم درگیره که تولد رفیقمو یادم رفت اول صب تبریک بگم
کلا این روزا بیشتر عصبی شدم، از هر چیز کوچیکی بهم میریزم
سعی می کنم رو کارم تاثیر نذاره ولی نمیشه
آخر وقت رفتم تو حیاط قدم زدم
یه حرفایی رو باید میزدم ولی فرصت نشد، موند رو دلم
همین حرفا خیلی سنگینی می کنه
دلم یه پیادهروی طولانی می خواد
می خوام برم یه جا داد بزنم
یه روزی فک میکردم این چیزا مسخرهس
ولی الان که درگیرشم میفهمم نه خیلیم جدیه
هرچی بیشتر بدونی بدتره
شوخی شوخی جدی میشه
کلی کار نیمهتموم دارم
باید تمومشون کنم
ممکنه اتفاق بیوفته
نمیخوام یهو بشه
باید آماده باشم...
این روزها زیاد زمزمه می کنمش:
یه روزی میاد که نمی دونی که هستی
یار کی بودی و عشق کی بودی و چی هستی
شت انقد فکرم درگیره که تولد رفیقمو یادم رفت اول صب تبریک بگم
کلا این روزا بیشتر عصبی شدم، از هر چیز کوچیکی بهم میریزم
سعی می کنم رو کارم تاثیر نذاره ولی نمیشه
آخر وقت رفتم تو حیاط قدم زدم
یه حرفایی رو باید میزدم ولی فرصت نشد، موند رو دلم
همین حرفا خیلی سنگینی می کنه
دلم یه پیادهروی طولانی می خواد
می خوام برم یه جا داد بزنم
یه روزی فک میکردم این چیزا مسخرهس
ولی الان که درگیرشم میفهمم نه خیلیم جدیه
هرچی بیشتر بدونی بدتره
شوخی شوخی جدی میشه
کلی کار نیمهتموم دارم
باید تمومشون کنم
ممکنه اتفاق بیوفته
نمیخوام یهو بشه
باید آماده باشم...
این روزها زیاد زمزمه می کنمش:
یه روزی میاد که نمی دونی که هستی
یار کی بودی و عشق کی بودی و چی هستی