۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

شهر تنهایی

لعنت به این شهر که هر گوشه‌اش نشان و خاطره‌ای از تو دارد...

۴ نظر:

ناشناس گفت...

بی نهایت ...
نمیدونم چی بگم؟.. ولی...


انگار بیشتر از 1هفته دووم نمیارم!
داغون شدم...نه میتونم بمونم نه میتونم برم!
میفهمی..
چ کردی؟ چ کردیم ما؟

yekenevis گفت...

عاقبت جدا شدن دستای ما
گم شدیم تو غربت غریبه‌ها...
---------------------------
چه کردی؟
شاید مهمترین دلیلش غریبه‌ها باشن
غریبه‌هایی که سال قبل، دفه قبل باعثش شدن

ناشناس گفت...

میبینی؟ هنوزم اعتمادی نداری! حتی حالا ک نیستیم با هم !
من هیچ کسی تو زندگیم نیست...
پارسال داستان خودشو داشت و امسال هم !!!
ی جورایی شاید ب این آب و هوای سال آلرژی داشتیم!!!
...
اعتماد نداری/اعتماد ندارم

yekenevis گفت...

ربطی به هوا و آلرژی و اعتماد نداره
مشکل جای دیگس...