دلم لک زده برای قرارای صبح جمعه تجریش!
برای مینیبوسهای داغون درکه!
برای چایی و قلیون!
برای باهم بودنا!
برای همه چیزهای خوبی که فراموش شدند!
غافل شدیم و یکی یکی از دستمان رفت!
همهاشان...
یک سال پیش تو همچین روزایی این وبلاگ رو شروع کردم.
حال و اوضام خوب نبود، میخواستم یه جوری خودمو خالی کنم!
تا مرز نابودی رفتم و به روی خودش نیاورد... سرپا موندم اما!
بعد یه مدت دوباره شروع شد اما متفاوت!؟
اینبار تا تهش رفتم، هیچ جا کم نذاشتم، هیچ جا!
اما اون کم گذاشت!
ثابت کرد که بی معرفته، رفیق نیمه راهه...
تو این یکسال چیزایی ازش دیدم و فهمیدم که باورم نمیشد،
شاید خودشم ندونه که چه چیزایی رو ازش فهمیدم و به روی خودم نیاوردم، چون میخواستمش!!
بگذریم؛
حالا بعد از یکسال دقیقا تو همون روزا دوباره تاریخ تکرار شد!!! دوباره...
نمیدونم اشتباه خودم بود یا اون، اما دوباره اتفاق افتاد...
ولی امسال خیلی فرق داره! خیلی...
خیانت فقط این نیست که با دیگری بخوابی...?!
همین که عشق و محبت را از معشوق خود دریغ و به دیگری بدهی خیانت کردهای!
همین که برای دیگران لبخند بزنی و برای عزیزت اخم کنی خیانت کردهای!
همین که به صحبتهای دیگران با تمام وجود گوش دهی و به همراهت بی اعتنا باشی خیانت کردهای!
خیانت را ما میسازیم با ندانم کاریهایمان...
آخ که یه وقتایی چقد آدم دلش میخواد یکی باشه که بهش غر بزنه، سرش داد بزنه، همه غم و ناراحتیش رو سر طرف خالی کنه!!!
آخرشم شونهاش رو با مهربونی بهت قرض بده...
چندوقت پیش یه خانومی که لیسانس کامپیوتر داشت اومده بود واسه قسمت آی تی شرکت مصاحبه بده...
چنتا سوال شبکه و نرم افزار و اینا پرسیدیم طرفم خیلی چیزی بلد نبود!
بعد همکارم بهش گفت: خانوم فرض کنید یه کامپیوتری خراب شده، اولین کاری که میکنید چیه؟
طرفم برگشت گفت: زنگ میزنم به شوهرم!!!!!!
وقتی یه چیزی رو چند بار از کسی میخوای و طرفت انجام نمیده بهتره دیگه تکرار نکنی!؟
چون طرف علاقهای به انجامش نداره، اگرم انجام بده از روی اجباره!
و خیلی زود از زیرش شونه خالی میکنه...
دیشب با آژانس اومدم خونه بعد یارو برگشت گفت کرایت میشه 6 تومن!
گفتم من هرشب میام 5 تومن میدم!
گفت درسته اما این شبا که یکم اوضای مملکت بهم ریختس و خطرناکه، گرونتره!!!!
مملکته داریم؟؟
رفته بودم یه شرکتی، همینجوری که نشسته بودم تا کارم انجام بشه دیدم ظاهرا دارن سیستم خانوم منشی رو عوض میکنن!
اون آقایی که داشت رو سیستم جدید برنامه میریخت برگشت به منشی گفت: خب، آفیس رو هم ریختم دیگه چه برنامههایی استفاده میکنید؟
خانوم منشی هم گفت: من فقط مسنجر میخوام و اولترا دیگه هیچی لازم ندارم!!!
امروز ساعت ۵ صب با صدای ماشین لباسشویی مادرم از خواب پریدم!
گفتم: نمیشد چن ساعت دیگه شروع کنید، یکم زودهها...
گفت: آخه دیروز تو اخبار گفته از ساعت ۱۲ شب تا ۷ صب برق ارزونتره!!!!
زندگیه واسه ما درست کردن؟؟!
بدترین لحظه فوتبال تیم ملی با کره، گل خوردنش نبود...!
دقیقه 112 بازی بود که تیم ملی یه گل عقب بود و خیابانی برگشت گفت بعد از مسابقه با سیدجلال مصاحبه زنده داریم!!!!!
ینی میخواستم متکارو گاز بزنم...
فک کنم نون پنیر الان قاچاق یا یه جورایی میوه ممنوعه محسوب میشه!
دیروز واسه آبدارچی شرکت یه دیویدی رایت کردم، عصری دیدم یه چیزی پیچیده تو روزنامه، به طریقه جیمزباندی آورد یواشکی گذاشته رو میز و رفت!
باز کردم دیدم نون پنیره...