یه چیزایی یه وقتایی آرزوته
حالا شاید آرزو نه، اما خیلی درموردش رویا میبافی که اگه بشه چی میشه...
شاید مدتها بگذره و یادت بره حتی، بعد یه روزی که نشستی و بیحوصله داری کارای روزمرهت رو انجام میدی، یهو یکی تماس میگیره و اون خواسته دور انجام میشه!
ذهنت میره تو چند سال پیش، اون روزا، اون رویاها...
یا وقتی بعد چندین بار ردخواست یهو خواستت تایید میشه، اونم بعد چن سال، یه حس خوبی برات به وجود میاد
یه لذتی که به قول چهرازی با خودت زمزمه میکنی: «می خوام بت بگم زندگی هنوز خوشگلیاشو داره»
آره همین دلخوشیا و لذتهای یهویی روزت و شاید روزهات رو بسازه
تو این روزا مابین گرفتاریها و فکر و خیالای گذشته و حال و آینده، یه چیزایی هست که نگهتمیداره، یه دلخوشیای خوبی که یهو میاد، مثل؛
شنیدن یه آهنگ خوب،
دیدن یه عکس ساده و جذاب،
شنیدن یه خاطره شیرین،
خوردن یه چایی میون همهمه روز با یه دوست،
و دلخوشیای شیرینتری که نمیشه به زبون آوردشون اما هستن...
ممکنه هرروز، روز خوبی نباشه، اما چیزای خوبی هست که روزت رو خوب کنه...