۱۳۹۱ تیر ۲۰, سه‌شنبه

که نداند


می‌ترسم آخر درگیر کسی شوی که نداند چگونه درگیرت شود
که نداند وقتی در چشمانت خیره می‌شود باید قلبش تندتند بزند
که نداند باید تورا نگاه کند و سیر نشود
که نداند با تو از چه بگوید
که نداند که نداند که نداند
و فقط کنار تو حرف بزند، بخندد و بخوابد...

هیچ نظری موجود نیست: